این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
می گریزی زمن و در طلبت
بازهم کوشش باطل دارم

چه کسی خواهد من و تو ما نشویم
چه کسی خواهد من و تو ما نشویم
خانه اش ویران و عمرش نیست باد
من اگر ما نشوم تنهایم
تو اگر ما نشوی خویشتنی
روز اول ، که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم …
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم ، نتوانم !

بگذار ســــــــــــــــــــــر به سینهء من ، تا بگویمت :
اندوه چیست ، عشق کدام است ، غم کجاست ؟
بگـــــــــــــــــذار تا بگویمت : این مرغ خسته جان ،
عمریست در هوای تــــــــــــــو از آشیان جداست !

:: بازدید از این مطلب : 1344
|
امتیاز مطلب : 337
|
تعداد امتیازدهندگان : 93
|
مجموع امتیاز : 93